محمدجوادمحمدجواد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

محمدجواد گلم

ماموريت بابايي

1390/4/26 1:59
نویسنده : مامان و بابا
289 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرگلم عزيز دلم

ما تو اين چند روز يعني از چهار شنبه بعد از ظهر تا جمعه شب خونه مامانم بوديم. بابا رضا براي يه ماموريت كاري رفته بود تهران. ما هم رفتيم خونه مامانم. چهارشنبه شب با خاله سميه و عمو محمد و خاله ياسمن رفتيم سينما. فيلم ورود آقايان ممنوع رو ديديم خيلي شلوغ بود. تو هم طبق معمول خوابت برد. هر وقت شبا مي ريم بيرون محمد جواد عزيزم خوابش مي بره. قربونش برم چقدر خوشكل مي خوابه . كلا" اكثر مواقع وقتي سوار ماشين مي شيم پسر گلم مي خوابه. همون روز خاله مريم دوست دوره دانشگاهم اومد خونمون . واسه ي پسر گلم يه دست لباس قرمز خوشكل آورد. دست درد نكنه خاله جون. يه دست نيم ليواني هم براي من آورد. روز جمعه بابايي ساعت 7:30 پرواز داشت ساعت 9 رسيد اومد دنبالمون بعد رفتيم خونه. دلمون خيلي براي بابايي تنگ شده بود . بابايي هم مي گفت دوست داشتم شما بودين با هم مي رفتيم بيرون.

 

 

امشب هم به مناسبت نيمه شعبان تو سينماي شهرك نفت جشن بود  دعوت بوديم مهدي و حسين و خاله مينا هم بامون اومدن. خيلي شلوغ بود ولي خوش گذشت تئاتر با حالي اجرا كردن كلي خنديديم.

قاسم افشار رو هم دعوت كرده بودن سه چهارتا ترانه خوند.چون  سر و صدا و صداي آهنگ زياد بود بابايي از سالن مي بردت بيرون. خلاصه تو اين چند روز خوش گذشت.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان آريا
27 تیر 90 12:22
هميشه به گردش و تفريح باشي عزيزخاله دست خاله مريم جونم درد نكنه براي كادوهاي خوشگلش بوس براي جيگر خاله
مامان ماهان عشق ماشین
28 تیر 90 9:07
سلام مامانی.اگر جسارت نباشه شما توی کدوم شهرین.
آخه ما هم توی شهرک پتروشیمی هستیم.وبه مناسبت نیمه شعبان هم شب جشن داشتیم



سلام عزيزم
خواهش مي كنم ما اهواز هستيم. جشن توي سينماي شهرك نفت اهواز بود.