اولين مسافرت پسرم
سلام عزيز دلم محمدجوادم
جمعه اولين بار به مسافرت رفتي. با مادر جون و خاله ياسمن با ماشين رفتيم خرمشهر خونه دايي علي . خونه خاله ي من هم رفتيم . دو هفته پيش عمل ديسك داشت و كمرش درد مي كرد. اميدوارم هر چه زودتر خوب بشه. دختر خاله هام كلي از ديدنت ذوق كردن و براي بازي كردن و بغل كردنت دعوا مي كردن. عرفان پسر دختر خالم كه 5 سالش هم به مامانش مي گفت منم يه داداشي مي خوام مي گفت اسمش عماد . مامانش مي گفت يه كالسكه قرمز ديده مي گه بايد براي عماد بگيريمش. زينب دختر داييت هم از اينكه رفته بوديم خونشون خيلي خوشحال بود. قبل از اينكه بريم خرمشهر نگران بودم جات عوض بشه اذيت كني و شب نتوني بخوابي اما پسر گلم خيلي خوب خوابيد . نزديك اذان صبح بيدار شدي شير خوردي و خوابيدي . مامان قربونت بشه پسر گلم . شنبه بعد از ظهر هم برگشتيم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی