محمدجوادمحمدجواد، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

محمدجواد گلم

يه گله از شوهر عمه جونم

1390/4/28 16:05
نویسنده : مامان و بابا
476 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عمو جون

خوبيد ؟ عمه زهرا خوبه ؟ ني ني تون خوبه ؟ خيلي دلم مي خواد هرچه زودتر به دنيا بيات كه بيام ببينمش.

 

عمو جون يه گله ازتون داشتم. شما كه  لطف مي كنيد و مرتب به وبلاگ من سر مي زنيد چرا تا حالا برامون نظر نذاشتيد. زن عمو و بچه ها كه اومده بودن خونتون گفتن تمام مطالب وبلاگ رو بشون نشون دادي و عكسام رو هم ديدن و مرتب تمام مطالب رو مي خونيد. عمو جون خيلي ممنون كه هميشه به وبلاگم سرمي زنيد اما اگه نظر برامون بذاريد خييييييييييييييييييييييلي خوشحال مي شيم .

 

خداحافظ عمو جون حديث رو براي من و مامان و بابام محكم ببوسيد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

عمو جابر
29 تیر 90 16:50
شعر كودك تقديم به جواد عزيز

از پشت کوه دوباره

خورشید خانوم در اومد

با کفشای طلا و

پیرهنی از زر اومد



آهسته تو آسمون

چرخی زد و هی خندید

ستاره ها رو آروم

از توی آسمون چید



با دستای قشنگش

ابرا رو جابه جا کرد

از اون بالا با شادی

به آدما نیگا کرد



دامنشو تکون داد

رو خونه ها نور پاشید

آدمها خوشحال شدن

خورشید بااونها خندید...





ممنونم عمو جون.